با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

شریعتی که بود؟ Dr. Ali Shariati (به مناسبت سالگرد شریعتی)

       بسم ا.. القاسم الجبارین
                                
           دکتر علی شریعتی

شریعتی غریب زیست و غریب مرد. او در تمام طول زندگیش سعی کرد به آنچه معتقد است بی هیچ مصلحت اندیشی عمل کند و هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نکند.  اغراق نیست اگر بگوییم که عامل اصلی بیداری جوانان و در نتیجه رکن اصلی انقلاب ایران شریعتی بود، ولی عجیب است که او چه در زمان قبل از انقلاب و چه در بعد از آن مورد انتقاد دستگاه حکومتی بود و آماج تهمتها و افتراها. ولی به نظر من شریعتی انسانی بود بزرگ، که ناشناخته ماند. من در اینجا به بهانه 29 خرداد سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی گوشه ای از زندگانی پر فراز و نشیب او را بررسی می کنم.

علی شریعتی فعالیت سیاسی خود را از دوران دبیرستان آغاز نمود و پس از کودتای 28 مرداد 1332 به نهضت مقاومت ملی پیوست. و در سال 1336 همراه با پدرش استاد محمد تقی شریعتی و 14 نفر دیگر از فعالان کمیته نهضت مقاومت مشهد دستگیر شد. شریعتی پس از آنکه 6 ماه در زندان لشکر دو زرهی تهران بسر برد، آزاد گردید.

وی در دوران تحصیل خود در پاریس نیز هیچگاه از مبارزه و تلاش در راه توده های رنجدیده باز نایستاد و نیروی خود را در سطوح مختلف در خدمت جنبش خلق قرار داد. از آنجمله در جنبش دانشجوئی و انجمنهای دانشجوئی خارج از کشور فعالیت چشمگیری نمود. او همچنین از نزدیک با "المجاهد"، ارگان جبهه آزادیبخش الجزایر و شخصیتهای بزرگی چون "بافانون" همکاری می کرد.

در خرداد 1344 پس از اخذ دکترای جامعه شناسی با عالیترین درجه از دانشگاه سوربن به ایران بازگشت. ولی در مرز بازرگان در حالیکه مقادیر فراوانی نشریات و روزنامه های سیاسی به همراه داشت، دستگیر شد و جدا از همسر و سه فرزندش به تهران فرستاده شد و زندانی گردید.

وی پس از چند ماه آزاد شد و به دنبال مدتها بیکاری و سرگردانی به سمت معلم انشای کلاس چهارم یکی از دبیرستانهای دهات اطراف مشهد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد! شریعتی در این دوران همکاری خود را با دانشجویان دانشگاه مشهد آغاز نمود و سپس با دانشجویان دانشگاههای تهران، آریا مهر(صنعتی شریف)، تبریز ، جندی شاپور (چمران اهواز)، شیراز ، اصفهان و دانشکده های پلی تکنیک (صنعتی امیر کبیر) ، نفت، و چند مؤسسه عالی دیگر نیز به همکاری پرداخت.

وی از سال 1347 همزمان با ایراد سخنرانیهای مختلف در مدارس عالی کشور در حسینیه ارشاد نیز به کار و سخنرانی پرداخت و پس از چندی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه ارشاد تهران را به عهده گرفت و به تدریس تاریخ ادیان و اسلام شناسی همت گماشت. در کلاسهای درس او بیشتر از 5000 دانشجو شرکت می نمودند که برخی از آنها از شهرستانهای دوردست می آمدند.

شریعتی در مدت بیش از چهار سالی که چه در حسینیه ارشاد و چه در جلساتی که با دعوت و شرکت هزاران دانشجو در مدارس عالی کشور و عمدتا در تهران تشکیل می گردید، به طور مداوم به فعالیت چشمگیر پرداخت و علاوه بر ماهها تدریس، سخنرانیهای فراوانی در زمینه های مختلف انسانی ، تاریخی، اجتماعی و ایدئولوژیک ایراد نمود که هر کدام از آنها در نوع خود کم نظیر و گاه حتی بی نظیر است. حاصل کار او چه قبل از این مرحله و چه در این مدت که به شکلی کاملا فشرده صورت پذیرفت، دهها نوشته و نوار است که نتیجه فعالیتهای تئوریک و ایدئولوژیک او به شکل ترجمه، سخنرانی  تدریس و نویسندگی می باشد. تیراژ بسیاری از کتابها و نوشته های او به بیش از صد هزار رسیده است که در تاریخ ایران بی سابقه بوده است.

شریعتی در این مدت کوتاه توانست به عنوان یک روشنفکر آگاه، مسئول و انقلابی نقشی را که خود همواره برای روشنفکر قائل بود و هیچکس مانند او نتوانسته بود این نقش را بخوبی و درستی ترسیم و تصویر نماید، به کمال ایفا کند. او به خوبی تشخیص داده بود که پیروزی به آسانی بدست نمی آید و راهی که به سمت رهایی کشیده شده است، کوتاهترین راه نیست و ناچار باید با متانت، پایداری و صبر انقلابی پیموده شود. کلام او از دردی حکایت می کرد که تمام اجزاء وجودش را فرا گرفته بود و عمق سخن او ناشی از عمق این درد بود. انچه را می گفت با تمام وجودش احساس می کرد و شائبه های ترس و طمع هرگز او را گفتن حقیقت به بهانه مصلحت باز نمی داشت. او نه تنها از جانب آخوندهای درباری و وابستگان رژیم شاه همواره مورد طعن و لعن بود و رژیم خونخوار شاه همیشه در پی فرصت و بهانه تا او را از سخن گفتن باز دارد بلکه همچنین در جبهه دوست نیز به علت وجود بدفهمی ها، تعصبات و کج فکری ها همیشه در معرض کینه و غرض ورزی و دشنام و شایعه پردازی بود. خود او پس از اینکه به سکوت محکوم می شود، رنج و درد عمیق و تنهایی کشنده خویش را به خاطر این موقعیت بیان می کند.

دکتر علی شریعتی جامعه شناس، صاحبنظرو اندیشمند انقلابی قرن ما، صبح روز یکشنبه 29 خرداد ماه 1356 در حدود سه هفته پس از هجرت مخفیانه موفقیت آمیزش از ایران بطور ناگهانی در شهر ساوتهمپتون در جنوب انگلستان در اثر عارضه ای که ماهیتش هنوز به درستی معلوم نیست، شهادت را پذیرا گشت.

با مرگ او طومار زندگی مردی در نوردیده شد که قسمت اعظم عمر کوتاه خود را با عشق به خلق، کوشش در راه آزادی و کمال انسانی و مبارزه بر علیه تمام نیروهای ضد مردمی ، سپری ساخته بود. مردی که زندگی و شخصیتش تبلور راستین عقیده و هدفش بود.

درود بر شریعتی بزرگ که به ما درس گستاخی و بی پروایی آموخت تا بی هیچ واهمه ای  افکار پوسیده و متعفن را بشوریم و به همه نظامهای ارتجاعی و کهنه نه بگوییم و در این راه از هیچ خطری و تهدیدی و تکفیر و ناسزایی پروا نکنیم و هیچ حقیقتی را فدای مصلحتی ننماییم.

در پایان به یاد استاد: اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست، او جانشین همه نداشتن هاست.

موفق باشید

غمت در نهان خانه دل نشیند

سلام

من عاشق این شعرم. از اولین باری که آن را شنیدم سالها می گذرد، واقعا شعر عجیبی است. من هر بار که آن را می خوانم، چشمهایم را می بندم و زیر لب آن را با خودم زمزمه می کنم. فقط کافی است کمی در معانی بلند و عمیق آن تفکر کنیم. از شما خواهش می کنم که، حداقل یکبار این شعر را بادقت و کامل تا انتها بخوانید، آن موقع است که خودتان متوجه می شوید که غمی پنهان سالهاست که در اعماق وجودتان نهان است. شاید اشکی هم چشمانتان را فرا گرفت و بغضی هم....

راستی شاعر آن فکر کنم شخصی است به نام طبیب اصفهانی که خیلی دوست دارم بیشتر در مورد او بدانم.

 

غمت در نهانخانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار و گریم

که از گریه ام ناقه در گِل نشیند

بنازم به وزن محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

چو برخاست از جای، مشکل نشیند

خلد گر به پا خاری ، آسان برآید

چه سازم به خاری که بر دل نشیند

 

 

فراخوان کانون نویسندگان ایران برای گردهمایی در برابر زندان اوین

مردم آزاده‌ی ایران
 سازمان‌های مدافع حقوق بشر!
 ناصر زرافشان هشتمین روز اعتصاب غذای دردناک خود را می‌گذراند و در خطر جدی مرگ قریب الوقوع است. ناصر زرافشان مبتلا به بیماری حاد کلیوی است و هر لحظه بر وخامت بیماری او افزوده می‌شود. ما از همه‌ی مردم٬ نهادهای فرهنگی و اجتماعی درخواست می‌کنیم که درگردهمایی اعتراضی تحصن کنندگان٬ از ساعت چهار تا شش بعد از ظهر روز سه شنبه بیست و چهار خرداد هشتاد و چهار در برابر در بزرگ زندان اوین شرکت کنند.
کانون نویسندگان ایران - ٢٢/٠٣/٨٤
امیدوارم روزی هیچ زندانی سیاسی در کشور وجود نداشته باشد.

بنگاه یا بن گاه ، مسئله این است؟!

شاید تا الان، وقتی که در خیابانهای شهر مشغول گذر بودید، چشمتان به جمال بی مثال انواع و اقسام بنگاههای مختلف روشن شده باشد. بنگاههایی که کارشان دلالی است، خرید و فروش و یا شاید واسطه گری فرقی نمی کند چی! انسانهای واسطه کم نیستند در زندگی و شاید هم در اطراف خودمان زیاد دیده ایم.

چند وقتیست که وقتی چشمم به این بنگاهها می افتد، مشمئز می شوم و جز تاسف به حال خودم و جامعه ام کاری از دستم ساخته نیست. اینان همه چیز را به دید دلالی نگاه می کنند، خانه ، زمین ، ماشین و ... و حتی انسان، برایشان فرقی نمی کند انسانها را خرید و فروش می کنند. جدیدا حتی برای رفتن سر کار هم بنگاههای کاریابی بوجود آمده و برای رفتن سر کار هم باید به این دلالها پول بدهیم تا اشتغال را دلالی کنند، جالب است نه؟

در هر صورت از ماست که بر ماست و باید هرچه زودتر فکری به حال این وضع اسفناک شود. می بینی کشاورزی با این همه زحمت، محصولش را به عمل می آورد آنگاه این بنگاههای محصولات کشاورزی، اینگونه کشاورزان زحمتکش را چپاول می کنند. آیا به راستی این کار عدالت است؟

البته در مسئولان رده بالای کشور هم متاسفانه این رانت خواری و دلالی فراوان وجود دارد. امیدواریم که رئیس جمهور آینده فکری به حال این شرایط نموده و بتواند مشکلات مردم را حل کند.

صحبت زیاد است ولی مجال کم، و حرفهایی است برای نگفتن....

امیدوارم شما گیر این دلالان نیفتید.

صعود تیم ملی فوتبال ایران به مسابقات جام جهانی 2006 آلمان را به تمامی ایرانیان در سراسر جهان تبریک می گم.

خیلی خوشحالم... خیلی، نمی توانم میزان خوشحالیم را وصف کنم.

فقط یک کلمه، خدا جون ازت ممنونیم.

البته من در این باره حرفهای زیادی برای گفتن دارم، اما .... بماند برای بعد..

نظر شما چیه...!؟

به پندار تو:

جهانم زیباست!

جامه ام دیباست!

دیده ام بیناست!

زبانم گویاست!

قفسم هم طلاست!

بر این ارزد که دلم تنهاست؟!

 

معینی کرمانشاهی