با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

۱۵۲

 

پشت اون تریلی که جلوی ماشین ما تو جاده داشت حرکت می کرد نوشته شده بود:

عاقبت فرار از مدرسه

شاید هیچ ارتباط منطقی بین این صحنه و دیدن فیلم غیرمنتظره در سینما وجود نداشته باشد؛ ولی نمی دونم چرا یاد اون فیلم افتادم!

 

پ.ن 1: هنوز هم مثل قدیم ها دوست دارم زیر باران راه بروم ولی امسال سال کم بارانی بود.

 

پ.ن 2: دیروز یک جایی خواندم که کشور ایران از لحاظ سن استفاده از مواد آرایشی در جهان رتبه سوم را داراست بعد از کشورهای پاکستان و هند. داریم به کجا می رویم؟

 

پ.ن 3: امروز 16 اسفند است کم کم داریم به پایان سال نزدیک می شویم؛ چقدر مهیای آغاز سال جدید شدیم؟ بیایید امسال پایانمان و شروعمان متفاوت باشد.

 

پ.ن 4: ژانتا در قسمت نظرات پست قبلی وبلاگم در مورد خدا پرسیده بود:

تعریف خدا چیه ؟؟
خدا از کجا اومده ؟؟
چرا خدایی باید باشه ؟؟
به نظر شما ؟؟

 

اگر کسی پاسخی داره ممنون می شوم پذیرای آن باشم.

نامه ای به خدا

(توضیح: این نامه توسط یک نوجوان 16 ساله در حدود 8 سال پیش نوشته شده است. خواهشمندم که سعی کنید با دقت و حوصله تک تک کلمات و جملات این متن را مطالعه کنید. برای من که تاثیر گذار بود.)

 

گیرنده: بارگاه ربوبی حضرت اله

فرستنده: جاهلی نادان که جسارتی کرده

 

به نام دوست که هر چه دارم از اوست

سکوت معنائیست عمیق، ژرف، پرتوان، درخشان و طوفانی؛ و اصولا سکوت آرامش نمی شناسد و شب نشانه این سکوت است.

حضرت دوست! تو معنای بودنی ، باید باشی تا بودن معنا شود؛ تو پادشاهی و ما عبد، تو اکبری و ما احقر، تو عالمی و ما جاهل و ...

حضرت حق تربیتم کن، عقل را توان وصف نیست. شوق پرواز اندرونم را روشن کرده ولی تراوشش ذهنم را می آزرد. می دانم رئوفی، شکوه و عظمتت را درک نتوان کرد.

مرا آنچه تو می خواهی کن؛ سلامم سلام تو، خواستنم خواست تو، دوست داشتنم دوست داشتن تو اما خوابم خواب تو نیست آن را اگر صلاح است خدایی کن.

خداوندا نامه هایت مدت مدیدی است که رسیده اند ولی ما نادانیم نادانی بزرگ.

معبودا آسمان تیره دلم را ابری کن شاید بارش بهاری اش سوز سینه را کاهش دهد عطش را خاموش کند و انسانمان کند.

الها شیطان و شیطان صفتان را از ما دور کن و در آن لحظه غفلت و گناه ما را فراموش مکن.

 

خداوندا! جهان تیره، قلبها افسرده، چشمها خشک، دلها غمگین، شورها خفته، انقلابها زخمی، عملها تظاهر، درخواستها بیگانه، جوانها ملول، کوهها در آستانه فروپاشی  و زمین در آستانه دهان بازکردن است.

دیدگان کور ما را شفابخش باش و حجتت را در پناه الطافت حفظ فرما.

 

دردم از یار است و درمان نیز هم            دل فدای او شد و جان نیز هم

 

می دانم خورشید طلوع نمی کند مگر بعد از تاریکی و شب و ظلمت.

خداوندا نهضتها ادامه دارد ولی نمی دانم چرا قلبم راست نمی گوید؟

ولی اله من تا بی نهایت هستی دوستت دارم.

 

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس      گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

 

نام، تاریخ و امضاء محفوظ