با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

غمت در نهان خانه دل نشیند

سلام

من عاشق این شعرم. از اولین باری که آن را شنیدم سالها می گذرد، واقعا شعر عجیبی است. من هر بار که آن را می خوانم، چشمهایم را می بندم و زیر لب آن را با خودم زمزمه می کنم. فقط کافی است کمی در معانی بلند و عمیق آن تفکر کنیم. از شما خواهش می کنم که، حداقل یکبار این شعر را بادقت و کامل تا انتها بخوانید، آن موقع است که خودتان متوجه می شوید که غمی پنهان سالهاست که در اعماق وجودتان نهان است. شاید اشکی هم چشمانتان را فرا گرفت و بغضی هم....

راستی شاعر آن فکر کنم شخصی است به نام طبیب اصفهانی که خیلی دوست دارم بیشتر در مورد او بدانم.

 

غمت در نهانخانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار و گریم

که از گریه ام ناقه در گِل نشیند

بنازم به وزن محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

چو برخاست از جای، مشکل نشیند

خلد گر به پا خاری ، آسان برآید

چه سازم به خاری که بر دل نشیند

 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
دامون پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.iranmehr.blogsky.com


مرگ بر استبداد
زنده باد آزادی
پاینده ایران

بیلی و من پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.mebaily.com

درست است شاعر این غزل طبیب اصفهانی است و البته این که شما نوشته اید همه شعر نیست.

مرتضا پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:53 ب.ظ http://fanooosedaria.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگه
البته فک کنم بنازم به بزم محبت درست باشه

خوشا کاروانی که شب را طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند

سروش جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:45 ب.ظ http://soroshkeivani.persianblog.com

اولین بار بود که به وبلاق شما سری زدم . ویلاگ قشنگ و آرامش بخشی داری . حتما ادامه بده .

امید شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ب.ظ http://omideman.blogsky.com

سلام
لطفا تن این شعرا رو تو گور نلرزون
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
چو برخاست از جای، مشکل نشیند

فکر کنم اشتباه نوشتی
اینطوریه:
ز بامی که برخاست به مشکل نشیند

مازیار یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:07 ق.ظ http://future2010.blogsky.com

جالب بود
امید جان دیگه چرا اینو گفتی
حداقل واسش اف میزاشتی

علیرضا یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام
وبلاگ قشنگی داری

نوایی
نوایی نوایی نوایی
جوانی بگذرد تو قدرش ندانی!

سیاوش جمعه 24 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:30 ق.ظ

سلام عرض کردیم . اگر میشود این وزن محبت را اصلاح بفرمایید جسارتا . گویا در بزم محبت است که گدا و شاه برابر می نشینند . راستی حضرت مستطابتان که اهل عرفان و شهود و کشف و کرامات تشریف دارید میشود این آدرس بزم محبت را به ما التفات بفرمایید برویم برابر بنشینیم ؟ اگر آدرس نمیدهید لطفا ایمیلش را التفات بفرمایید اخوی جان

پارسا شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ق.ظ

شعر زیباییست واقعا اما چند تا اشکال وجود داره که دوستان دیگه به اونا اشاره کردن و کاش تصحیح بشن

هیهات جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ب.ظ http://bakegooyam.blogfa.com/

سلام
آره این شعر خیلی قشنگه
با اجازه گذاشتمش رو وبلاگم
اگه بتونم به زودی درباره طبیب اصفهانی مطلب می نویسم
سر بزن خوشحال میشم

امین دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ب.ظ

بنظر صحیصح بیت ماقبل اخر چنین باشد:
منجان دلو را که این مرغ وحشی -زبامی که برخواست ؛مشکل نشیند.

محمد سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:22 ب.ظ

به نقل قول از یک فرد اهل تحقیق اصل این شعر سروده فصیح الزمان قزوینی است

متشکر از شما

م-ح علیجانی(قزوین) دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ

دو بیت از این شعر زیبا بشرح ذیل میباشد:
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدائی به شاهی مقابل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخواست مشکل نشیند
با تشکر

آشنای ناشناس سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ب.ظ

به دوست بسیار عزیز آقای سیاوش که دنبال محل بزم محبت میگردد:
طواف خانه خدا درلباس احرام یکی از این بزمگاه ها ی محبت است که فقیر وغنی ندارد و۰۰۰۰۰۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد