با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ... 

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ... 

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی ... 

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ... 

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... 

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ... 

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ... 

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ... 

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... 

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ... 

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ... 

و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان، جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ... 

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ... 

و این، رنج است.

 

                                                          استاد شهید دکتر علی شریعتی