یا غریب الغرباء
سالها از آخرین روزی که به آستانت آمدم می گذرد
و در تک تک لحظات این سالها، به شوق دیدار دوباره ات
لحظه شماری کردم.
و چه خوب این را می فهمم که تا کسی را نطلبی، لیاقت ورود به آستانت
را کسب نخواهد کرد.
و یادم می آید که در اوج لحظاتی که همه چیز را (از دید خودم) آماده می دیدم
برای دیدارت، توفیق این مهم را نیافتم
و بعدها علت این را فهمیدم
هرچند در آن موقع، عرض ناراحتی به برادر سبز قبایت بردم...
حالا بار دیگر آماده آمدن به پیشوازتم.
یا ضامن آهو
من هم مثل خودت غریبم، این غریبه رو سیاه را بپذیر.
درد و دل ها دارم ار این سالها...
می خواهم خودم را سبک کنم.
****
کوچههای خراسان
چشمههای خروشان تو را میشناسند |
|
موجهای پریشان تو را میشناسند |
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی |
|
ریگهای بیابان تو را میشناسند |
نام تو رخصت رویش است و طراوت |
|
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند |
هم تو گلهای این باغ را میشناسی |
|
هم تمام شهیدان تو را میشناسند |
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی |
|
ای که امواج طوفان تو را میشناسند |
بوی توحید مشروط بر بودن توست |
|
ای که آیات قرآن تو را میشناسند |
گرچه روی از همه خلق پوشیده داری |
|
آی پیدای پنهان تو را میشناسند |
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد |
|
چون تمام غریبان تو را میشناسند |
کاش من هم عبور تو را دیده بودم |
|
کوچههای خراسان تو را میشناسند |
قیصر امینپور
عشق بى نهایت
دل به زیارت تو اوج مى گیرد
اى رضا!
مى آیم به سوى تو
تو اى عشق بى نهایت!
و تو
عاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوى
و هاى هاى اشکهایم
به زیارت تو
از دیدگانم جارى مى شود
اى ملکه دلهاى خسته!
تو جام مرا پر از شراب معنویت مى سازى
و من
عاشقانه نامت را فریاد مى زنم:
اى امام هشتمین!
اى ضامن آهوان رمیده!
تو معیار سنجش صداقت هستى
تو آسمان زلال دلها هستى
م. باقرى آزاد
سلام
خوب و زیبا بود..خوب به معنای واقعی...سرشار از احساس و عرفان...
من خیلی کوچیک بودم که مشهد رفتم..هیچی یادم نمیاد..
اما هر وقت اسم مبارک امام رضا میاد یا تصویر حرمو توی تلویزیون می بینم..دلم مثل کبوترای حرمش واسه گنبد طلاش پر میکشه..مثل همین حالا...
چقدر دلنشینه این شعر:
دل به زیارت تو اوج مى گیرد
اى رضا!
مى آیم به سوى تو
تو اى عشق بى نهایت!
و تو
عاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوى
و هاى هاى اشکهایم
به زیارت تو
از دیدگانم جارى مى شود
..
آرزوی موفقیت و سلامتی شما رو از کسی که بهترین یادهاست خواستارم....
شب بود و مرغ ناله زنی یاد آه کرد
خودکار دلسیاه من آن شب گناه کرد
یک برگه سادگی و دواتی ز واژه ها
احساس شعر دفتر ذهنم سیاه کرد
هر واژه ای که خواست به زیر قلم دوید
خودکار من نوشت و دستم نگاه کرد
امواج فکرهای پر از درد و خستگی
قانون شعرهای مرا دلبخواه کرد
گاهی درست واژه ی هر بیت چیده شد
گاهی قصیده قافیه را اشتباه کرد
هر بیت اشتباه به رویش خطی نشست
خودکار دشت پهن ورق قتلگاه کرد
آخر به روی کاغذ خط خورده ام نوشت:
لعنت به عشق! زندگیم را تباه کرد...
تو که قصد جدایی کرده بودی
خیال بی وفایی کرده بود
چرا با این دل خوش باورم
زمانی آشنایی کرده بودی
عزیزم مرا با آدرس جدیدم لینک کن
http://www.1ap.blogfa.com
:)
سلام عزیزم خوبی
دیگه به من سر نمی زنی خیلی وقته خبری ازشما ندارم
وقت کردین یه پیش ما هم بیاین
موفق باشی عزیزم
غریبه اگه طلبید.یا زبونم لال نشد.هرجا که هستی التماس دعا....(آغاز)آخرین آپم بود..اومدم بگم خداحافظ
دستی ز اوج هستی
می ریخت در رگ شب
پیمانه ای زمستی
وقت نماز عشق است
الله واکبرت کو؟!..
قد قامت بلیغی
آنسوتر از ستاره
سرداد با اشاره
قلب مرددمن می کرد استخاره
عزیز گرامی چرا این حقیر را از پیوند هایت حذف کرده ای؟
{ جان قرین رخ جانان شود انشاءالله
آنچه خواهد دل ما آن شود انشاءالله
تا ببیند بت من حال پریشانی دل
زلفش از باد پریشان شود انشاءالله
آنکه خون دلم از دیده به دامان افشاند
خونش از دیده به دامان شود انشا ءالله
ای نهان گشته ز من باش که حال دل زار
همچو خال تو نمایان شود انشاءالله
دل آشفته ام از بیم شب هجر دراز
در خم زلف تو پنهان شود انشاءالله }
من منتظرم
احوال شما ؟
{ هیچ می گویی اسیری داشتم حالش چه شد
کشته ی من نیمه جانی داشت ،احوالش چه شد ؟
در ضمیرت هیچمی گردد که پار افتاده ای
مر غ روحش گِرد من می گشت امسالش چه شد
پیش چشمت هیچ می گردد که در دشت خیال
آهوی من بود مجنونی به دنبالش ،چه شد ؟ }
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
حافظ
چه عاشقانه ی نابی...چهار سال است حسرت به دل مانده ام که چرا نمی طلبد...این پست هم باشد داغی بر دل...
التماس دعا