و خدائی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها
پای آن کاج بلند
(سهراب سپهری)
یا رفیق من لا رفیق له
ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.
دیدن همین جمله از دعای جوشن کبیر، که در وصف خداست، در تیتراژ ایتدایی فیلم یک تکه نان ساخته کمال تبریزی می توانست مرا که پس از مدتها به سینما رفته بودم تا یک فیلم خوب بببینم در انتخابم برای دیدن یک فیلم تاثیرگذار و متناسب با علاقم از بین اون همه سینما و فیلمهای مختلف اطراف میدان انقلاب مصمم تر کند. در هر صورت دیدن فیلمی از کارگردان باهوش و خبره ای مثل کمال تبریزی که مدام بر متفاوت بودن این کار تاکید می کرد برای اهالی سینمای خاص غنیمت بود. کلا من منتقد فیلم و سینما نیستم ولی به دیدن فیلمهای خوب و تاثیرگذار علاقه مندم و همین امر باعث شد که این مطلب رو بنویسم.
اصولا کمال تبریزی کارگردان شناخته شده ای است که با ساختن فیلمهایی متفاوت مثل: لیلی با من است، مارمولک ، فرش باد و ... که در ژانرهای متفاوت ساخته شده اند توانایی خودش را به همگان نشان داده است. البته اون فیلمی که برای تبلیغات ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ساخته بود و خیلی ها رو تحت تاثیر قرار داد جای خود دارد.
در هر صورت این بار او با فیلم یک تکه نان که دارای موضوعی عرفانی و معناگرا بود نشان داد که درک خوبی از این مقوله دارد. ضمنا نام سابق این فیلم سلوک بوده است. این بار هم او از بازیگر مورد علاقش یعنی رضا کیانیان استفاده کرد که انصافا او هم به خوبی از عهده اجرای این نقشها بر آمده بود. من اینجا قصد تعریف کردن ماجرای این فیلم و نقد اون رو ندارم فقط می خواستم بگویم که دیدن این فیلم به مانند دیدن فیلم تولد یک پروانه که سالها قبل دیده بودم برام جالب و تاثیر گذار بود و من دیدن این دو فیلم را به همه دوستان خوبم پیشنهاد می کنم. هر چند که هر دوی این فیلمها دارای موضوعهای خاص هستند و ممکن است که هر کسی از دیدن این فیلمها لذت نبرد.
به هر حال همه چیز از یک حادثه شروع می شود، حوادثی که در عین عادی بودن، پیامهای زیادی با خود به همراه دارند. زندگی پر از وقایع و دیدارهایی است که سرنوشت آدم رو تغییر می دهند. سرنوشت محتوم. گاهی یک نگاه همه چیز را به یکباره متحول می کند. ما همه به آن سمت در حرکتیم. و خوش به حال کسانی که این راه صد ساله را یک شبه پیمودند...
سلام عزیزم من هم با نظر شما درباره کمال جان موافقم
من که هنوز فیلم رو ندیدم
یا رفیق من لا رفیق له
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت.خدا دنیای بی زنجیر آفرید.آدم بود که زنجیر را ساخت.شیطان کمکش کرد.دل زنجیر شد.زن زنجیر شد.دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه زنجیری!خدا دنیا را بی زنجیر میخواست.نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است.....
ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.
منم که قبلا گفتم فیلم دوست ندارم ولی بازی رضا کیانیان رو دوس دارم :)
متاسفانه هنوز ندیدمش :(
...
آری خدا همین نزدیکی هاست...نزدیک تر از آنچه تصور می کنیم...
سلام ... ندیده ام ولی خواهمش دید .
غریبه فکر نکنم بشه ره صدساله رو یه شبه طی کرد
راستی تفاوت سلوک با یه تکه نان زمین تا آسمونه پس چرا...!!
اره منم دیدمش فیلم خوبی بود
اینجا برای از تـو نـوشـتـن هوا کــم است عالـم بـرای از تـو نـوشـتـن مــرا کــم است
اکسیر من نه آن که مرا حرف تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
یا حق
سلام دوست عزیز
خدا کند تا .... ساله می شویم
زندگیمون به صرف خوب و بد بودن با بقیه تفاوت داشته باشه
و اونی باشیم که دوست میداریم
دلم هوای دشت را کرده هوای کوهستان را
دلم میخواهد بگریزم از این فضای تنگ
دلم میخواهد ریه را پر از تازگی سازم
کاش میشد آزادانه تنفس را تجربه کرد
چه تنگ است فضای اتاقهای دربسته ی خانه
پنجره را میگشایم خیره به آسمان تیره
تنفسی عمیق به امید تازگی از ریه برمیآورم
باز همان هوای دلگیر دیروز
کاش میشد پنجرهای دیگر ساخت
پنجرهای به سوی باغی سرسبز
باغی پر از شکوفه های سپید و صورتی
کاش میشد صدای هزاران هزار پرنده نغمه خوان
را با خنده های کودکان در میآمیختم
وانگاه بخشی از پنجره میکشتم رو به باغ آرزوهایم
به امید این که دستی مرا بگشاید
مرا نوازش کند
و مرا سپاس گوید
به خاطر این تنفس تازه
و به خاطر این تجدد دوباره ی زندگی
تو این دنیای به این بزرگی غریبه یه عالمه دیگه داره
رهگذر سلام!
سری هم به ما بزن!