با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

صد سال تنهایی

پرسید: او چه می گوید؟

اورسلا پاسخ داد: خیلی غمگین است، زیرا فکر می کند تو داری می میری.

سرهنگ با لبخند به او گفت: به او بگو انسان زمانی که باید بمیرد نمی میرد، بلکه زمانی که بتواند می میرد.

گابریل گارسیا مارکز - صد سال تنهایی فصل 12 صفحه 291

نظرات 3 + ارسال نظر
یه آشنا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ

چرا ؟ انگار دلت گرفته ... آره ؟

سیمین دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ب.ظ http://www.gofteguhayetanhayi.mihanblog.com

سلام دوست قدیمی
کجایی؟؟؟

یک دوست یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.tabarak66.ir

سلام. زیارت تون قبول باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد