با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

غریبه

خیلی وقت‌ها نگاه یه غریبه، یه عابر پیاده، یه کسی که کنج یه تاکسی نارنجی نشسته و داره توی یه روز بارونی خیابونهای خلوت رو با سرعت رد میشه، میاد و گره میخوره توی نگاهت. دیدی چه حس قشنگی داره اون لحظه؟! اون نگاه. اون عابر پیاده‌ایی که وقتی از کنارت رد میشه پنداری سالهاست همدیگر رو می‌شناسید. بعضی نگاه‌ها، بعضی عابران، بعضی مسافران خیلی آشناتر از اونی هستند که بخواد با معادلات منطقی زندگی امروزی جور دربیاد. یه حس شیرینه که میاد و بهت آرامش میده. بعضی لحظات برای همیشه حک میشه توی ذهنت. رد پا و بوی خوش اون نگاه و اون عابر پیاده و اون مسافر تنهای نشسته توی تاکسی، شاید سالها همنشین و همراهت شد و رفیقی شد برای همه‌ شب‌های با ستاره و بی‌ستاره.

ره رو

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
ماه تنها دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ http://mahetnha.blogsky.com

زیبا بود.
موفق باشی.
ماه تنها

حجت شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

سلام
خیلی وبلاگ قشنگی با مطالب زیبایی
موفق باشید

آنجلینا-74 سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:36 ب.ظ

سلام...
وب زیبایی داری....
اگه خواستی منو با اسم" زندگینامه ی آنجلیناجولی و عشقم" لینک کن...
منتظر حضور پرمهرت در وبلاگم هستم...
بای تا های...

www.Anjelina-74.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد