با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

غم و عشق

فریاد زدم که در غمش خواهم مرد 

دل طعنه زنان گفت غمش باید خورد 

شیرین تر از این غم چه هنر دارد عشق 

عشق است و هزار منتش باید برد

نظرات 3 + ارسال نظر
یاشار دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ http://antimemorial.blogsky.com/

سلام خوشحال میشم به من سر بزنی

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:31 ق.ظ

اومدم مثل همیشه ولی تو اومدنمو نمی بینی

سیمین جمعه 8 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ق.ظ http://gofteguhayetanhayi.mihanblog.com/

هر لحظه حرفی در ما زاده میشود
هر لحظه دردی سر بر میدارد
و هر لحظه نیازی
از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند
این ها بر سینه می ریزند و راه فراری نمی یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی،
گنجایشش چه اندازه است؟
دکتر علی شریعتی"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد