با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

نامه ای به خدا

(توضیح: این نامه توسط یک نوجوان 16 ساله در حدود 8 سال پیش نوشته شده است. خواهشمندم که سعی کنید با دقت و حوصله تک تک کلمات و جملات این متن را مطالعه کنید. برای من که تاثیر گذار بود.)

 

گیرنده: بارگاه ربوبی حضرت اله

فرستنده: جاهلی نادان که جسارتی کرده

 

به نام دوست که هر چه دارم از اوست

سکوت معنائیست عمیق، ژرف، پرتوان، درخشان و طوفانی؛ و اصولا سکوت آرامش نمی شناسد و شب نشانه این سکوت است.

حضرت دوست! تو معنای بودنی ، باید باشی تا بودن معنا شود؛ تو پادشاهی و ما عبد، تو اکبری و ما احقر، تو عالمی و ما جاهل و ...

حضرت حق تربیتم کن، عقل را توان وصف نیست. شوق پرواز اندرونم را روشن کرده ولی تراوشش ذهنم را می آزرد. می دانم رئوفی، شکوه و عظمتت را درک نتوان کرد.

مرا آنچه تو می خواهی کن؛ سلامم سلام تو، خواستنم خواست تو، دوست داشتنم دوست داشتن تو اما خوابم خواب تو نیست آن را اگر صلاح است خدایی کن.

خداوندا نامه هایت مدت مدیدی است که رسیده اند ولی ما نادانیم نادانی بزرگ.

معبودا آسمان تیره دلم را ابری کن شاید بارش بهاری اش سوز سینه را کاهش دهد عطش را خاموش کند و انسانمان کند.

الها شیطان و شیطان صفتان را از ما دور کن و در آن لحظه غفلت و گناه ما را فراموش مکن.

 

خداوندا! جهان تیره، قلبها افسرده، چشمها خشک، دلها غمگین، شورها خفته، انقلابها زخمی، عملها تظاهر، درخواستها بیگانه، جوانها ملول، کوهها در آستانه فروپاشی  و زمین در آستانه دهان بازکردن است.

دیدگان کور ما را شفابخش باش و حجتت را در پناه الطافت حفظ فرما.

 

دردم از یار است و درمان نیز هم            دل فدای او شد و جان نیز هم

 

می دانم خورشید طلوع نمی کند مگر بعد از تاریکی و شب و ظلمت.

خداوندا نهضتها ادامه دارد ولی نمی دانم چرا قلبم راست نمی گوید؟

ولی اله من تا بی نهایت هستی دوستت دارم.

 

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس      گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

 

نام، تاریخ و امضاء محفوظ

نظرات 8 + ارسال نظر
سانی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:06 ب.ظ

:) خوب نوشته بود

[ بدون نام ] یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ق.ظ

جالب بود

ویروس یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 ب.ظ http://DataBus.Persianblog.ir

چیزها دیدم در روی زمین :// کودکی دیدم . ماه را بو می کرد .// قفسی بی در دیدم که در آن ، روشنی پرپر می زد .// نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت .// من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید .// ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی دور شبنم بود ، // کاسه داغ محبت بود .// من گدایی دیدم ، در به درمی رفت آواز چکاوک می خواست // و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز == سهراب

ژانتا دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ب.ظ http://www.zhanta.blogfa.com

سلام ...
تعریف خدا چیه ؟؟
خدا از کجا اومده ؟؟
چرا خدایی باید باشه ؟؟
به نظر شما ؟؟

در مورد این سوالات پاسخی ندارم
ولی به نظر من
خدا = بی نهایت
شاید این پاسخ خیلی از سوالات باشه
اگه مایل باشی و علاقه ای داشته باشی
می تونیم در مورد این موارد بیشتر گفتمان کنیم.

علی شیروی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:30 ب.ظ

اینجا چه زیباست ...

ویروس چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 ق.ظ http://DataBus.Persianblog.ir

اهل کاشانم اما // شهر من کاشان نیست .// شهر من گم شده است .// من با تاب ، من با تب // خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام .== سهراب

بهزاد بهادری چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.bahador1.blogfa.com

سلام
به روزم با
_ ازادی * عدالت *زن
_ بودم یا نبودم
_ اولین جشنواره ی غزل پست مدرن
_13 دروغ سو رئال
*جایزه اسکار شعر ولایی *hollywood و جشنواره شعر پیشرو * مهدی موسوی بدبختی ست که ...* فدروس ساروی کنفرانس برای کوسه ها* و خیلی های دیگر
_ پست مدرنیسم
_ یک شعر تازه
نمی شود از خدا خواست
قاصدکی که روی برفها با رویای خودش حرف می زند
یخ دماسنج را آب کند
و بارانی از فانوس ببارد
به خیابانی که ده درجه زیر شب است؟
منتظرم ...

شوکا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ق.ظ http://baran-shooka.blogsky.com/

آهوی وحشی!!
میشناسیش؟

نمی شناسم.
میشه لطفا معرفی کنید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد