سرنوشت ما انسانها هم، مثل خودمان غریب است و گاه عجیب. شاید تنها باید اندکی به خودمان بیاییم.
وقتی با خودم یک حادثه را مرور می کنم و شاید یک اتفاق، که ناگهان می تواند مسیر زندگی یک انسان را تغییر دهد. وقتی تو برای آخرین بار به آنجا آمدی و تقدیر، شاید ناخواسه تو را به آنجا آورده بود و در آن لحظه کاملا اتفاقی، من مثل یک ره گذر از آنجا عبور می کردم و اگر اشتباه نکنم در آن لحظه که غروب بود و باران هم در حال بارش.
و چه جالب بود افکارت برایم، که گاه حس می کردم به افکار خودم چقدر نزدیکند؛ و آن گاه که تو از تنهاییت گفتی و از غرورت؛ و اینکه سخت می توانی به انسانها اعتماد کنی؛ و آن گاه که گفتی صحبت با خدا بیشترین آرامش را برایت به همراه دارد فهمیدم تو هم مثل خودم با غریبه ها آشنایی.
به هر حال من هم مثل تو به سرنوشت اعتقاد دارم و به آن پایبند ولی همیشه اعتقاد داشته ام که گذشت زمان خیلی چیزها را مشخص خواهد کرد.
خوشحالم که بالاخره یک موجود زمینی توانست دل آسمانیت را تسخیر کند و مسرورم از اینکه در این فصل جدید زندگیت احساس خوشبختی و دلدادگی می کنی.
و اکنون که من از تو بی خبرم و شاید دلگیر و ناراحت از اینکه نتوانستی حق یک دوستی ساده و پاک را خوب ادا کنی و شاید هنوز تو، مثل خودم، من را نشناختی. و دیگر هیچ...
و آخرین جمله ات هنوز در ذهنم هست که گفتی :
یک مسافر همه چیز را در سفرها تا ابد به یاد دارد.... یعنی باید باور کنم؟!
اکنون که در حال نگاشتن این جملات هستم بعد از دیدن یک فیلم طنز و خنده های همراه با آن است و همیشه با خود می اندیشم که گاهی چقدر فاصله لبخندها و اشک ها به هم نزدیکند.
18/9/1386 ساعت 11:07 شب
پ. ن 1: هیچگاه شاعر نبوده ام اما همیشه شعرهایت را دوست دارم پس دریغشان نکن.
پ. ن 2: معتقدم که عدد 19 همیشه عدد عجیبی بوده،شاید اگر مجالی بود بعدا در مورد اعجاز عدد 19 در کتاب آسمانی مطالبی گفتم؛ مثل امروز که نوزدهم است و یاد و خاطره دو سال پیش را به یاد من می آورد.
با سلام...
یادواره های زندگی همیشه و هر کجا آدمی را همراهی می کند کافی است در فراموش ترین نقطه جرقه ای زده شود. انگار که فیلم را روی دور تند گذاشته باشی در عرض چند دقیقه چنان ضربتی عمل می کند که از خود بی خود می شویم.
گذران زندگی و آموختن تجربه های جدید برخورد با آدم های نو و تغییر مسیر راه... شاید موجب ارامش شود... شاید!
...
آرامشت را خواهانم
سلام وبلاگ قشنگ و متنوعی داری، به وبلاگ من هم اگر فرصت کردی سری بزن و اگر قابل دانستی با من تبادل لینک کنی برایم بنویس.موفق باشی.شیرین کام
سلام مهربان.
همیشه ؛آخرین؛ ها دلتنگی دارند.
مانا بمانی
رهگذر
به تقدیر اعتقاد دارم و اما اعداد بنویس دو سالی هست که ...
سلام.حال شما؟
یه تولد کوچولو گرفتم.
بخشید که دیر خبر دادم!
(امیدوارم سرنوشت شما به خیر و خوبی رقم بخوره)
جالب بید!!
موفق باشید!!
سلام
یه التماس دعا دارم...
(بخاطر تبریک تولدم یه دنیا ممنون)
بعضی چیزها بعضی وقت ها اصلا قسمت نیست...
و بعضی وقت ها بعضی ماها خودمان امور را خراب میکنیم و تقصیر را به گردن تقدیر می اندازیم...
شاید حق با شما باشه
تا حدودی باهات موافقم...
درست ممکنه زمانی عزیز ترین کستو از دست بدی که فکر میکنی دلشو کامل تسخیر کردی ودیگه نیازی به اظهار علاقه بیشتر نیست...
وقتی به خودت میای می بینی که دیگه خیلی دیره...
خیلی دیر...
سلام...
اقامت به روز است مهربان.
یلدایت مبارک.
مانا بمانی
رهگذر
تولدت مبارک
متشکرم از شما دوست عزیز
این خوبی هاست که در دوستی باقی می مونه
البته هنوز چند روز باقی مونده تا سالروز تولدم...
سلام
شده تا حالا خودتون رو دست دلتون نسپارید؟
فکر نکنم...
آره
زیاد پیش اومده...
کار سختیه ولی شدنیه